جدول جو
جدول جو

معنی غلظت داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

غلظت داشتن
(دَ دَ دَ)
غلیظ بودن. رجوع به غلظه و غلیظ شود
لغت نامه دهخدا
غلظت داشتن
غلیظ بودن
تصویری از غلظت داشتن
تصویر غلظت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیرت داشتن
تصویر غیرت داشتن
تعصب و حمیت داشتن، حفظ ناموس کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلبه داشتن
تصویر غلبه داشتن
چیره و پیروز بودن، کنایه از بیشتر بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غفلت داشتن
تصویر غفلت داشتن
بی توجه بودن
فرهنگ فارسی عمید
(سَعْیْ کَ دَ)
دارای مزۀ خوش بودن. خوش بودن:
روی خوش و آواز خوش دارند هر یک لذتی
بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(دَ خوا / خا تَ)
بیش بودن. بسیار شدن. چیره شدن: اگر در مردم یکی از این قوی بر دیگری غلبه دارد ناچار آنجا نقصانی آید. (تاریخ بیهقی). و آنجا که خشکی غلبه دارد، بخار ضماد تر و کماد تر از راه بینی به شش رسد سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(دَ دِ دِ کَ دَ)
غلط گفتن. غلط خواندن. غلط نوشتن. در زبان کودکان مکتب: در درس امروزم (یا در دیکته ام) پنج غلط داشتم
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
از حد گذشتن. غالی بودن. رجوع به غلو شود: دیگر سبزوار ولایتی خوب است با منافع و مزارع مرغوب، اما اهل آن در رفض غلوی تمام دارند. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ج 1 ص 277). و گویند ابن علقمی وزیر در مذهب شیعه غلوی عظیم داشت. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ج 1 ص 313)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
غفلت کردن. غافل بودن. بی خبری. ناآگاهی. رجوع به غفلت و غفله شود
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ دَ)
رشک بردن و رقابت کردن. غیرت خوردن. (ناظم الاطباء). غیرت بردن. غیرت آوردن. رجوع به غیرت و غیره شود، حفظ ناموس کردن. غیرت خوردن. (ناظم الاطباء). تعصب و حمیت داشتن. رجوع به غیرت و غیره شود:
وگر بردباری کنی از کسی
بگویند غیرت ندارد بسی.
سعدی (بوستان).
هرکه غیرت نداشت دینش نیست
آن ندارد کسی که اینش نیست.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ ضَ)
انس داشتن. (فرهنگ ناظم الاطباء). انس گرفتن. مونس شدن. خوگر شدن. الفت گرفتن:
چه درختهای طوبی بنشانده آدمی را
تو بهیمه وار الفت بهمین گیاه داری.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غیرت داشتن
تصویر غیرت داشتن
رگ داشتن رشک بردن، حفظ ناموس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مت داشتن لغزش داشتن نادرستی داشتن در گفتن خواندن یا نوشتن اشتباه داشتن: املای تو پنج غلط دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلو داشتن
تصویر غلو داشتن
زیاده روی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مزه داشتن دارای لذت و خوشی بودن: روی خوش و آواز خوش دارندهریک لذتی بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آوازرا. (سعدی لغ)، مزه خوش داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غفلت داشتن
تصویر غفلت داشتن
غنویدن فرناسیدن غفلت کردن غافل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
افزون بودن، برتر بودن، چیره بودن بسیار بودن بیش بودن، چیره بودن پیروز بودن
فرهنگ لغت هوشیار